آداب دعا کردن
سحر، وقتي هوا هنوز تاريك بود، فاطمه پا شد آب بخوره كه ديد مامان نماز ميخونه.
فاطمه نشست و به مامان نگاه كرد. اون اول نماز خوند، بعد به سجده رفت و وقتي بعد از مدتي سرش رو از روي مهر برداشت، دستاشو بالا برد و اشك از چشماش جاری شد. خوب كه با خدا حرف زد دستاشو به صورتش كشيد و آمين گفت.
فاطمه كه ديگه خوابش نمياومد رفت كنار مامان و پرسيد: شما اون موقع تا حالا چي كار ميكردين؟؟!
مامان جواب داد: دعا ميكردم. فاطمه گفت: ميدونم، فهميدم كه دعا ميكردين ولي شما يه كاراي ديگهاي هم انجام میدادين؟! مامان لبخندي زد و گفت: اونا آداب دعا كردن بود. ما براي حرف زدن با خدا هم آداب داريم. مثلا قبل از دعاكردن صدقه ميديم، عطر ميزنيم دعامون را با بسم الله و تشكر از خدا شروع ميكنيم و يادمون نميره كه اول وآخر دعا صلوات بفرستيم. فاطمه پرسيد: مامان ما هميشه و همه جا ميتونيم دعا كنيم؟
مامان جواب داد: بله ما هميشه و همه جا ميتونيم با خدا حرف بزنيم ولي يه وقتايي دعامون زودتر مستجاب ميشه، مثل وقتي بارون مياديا باد ميوزه، موقع سحر، يا وقتي كه صداي اذان همه جا ميپيچه.
فاطمه كه از دونستن اين همه آداب قشنگ خوشحال شد، پرسيد: من فقط براي خودم ميتونم دعاكنم؟! مامان گفت: نه عزيزم، ما براي دوستا، همسايهها، پدر و مادر و همه و همه ميتونيم دعا كنيم. راستي يادت باشه هيچ وقت از دعاكردن خسته نشيو دعاهات رو تكراركني و هميشه اميدوار باشي كه خدا دعای تورو مستجاب ميكنه .
الان اگه دوست داري، برو وضو بگير و بيا تا كنار هم ديگه نماز بخونيم و دعا كنيم